۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

در مصائب انصاف

انصاف ورزیدن،  کار دشواریست.  نه همیشه از این جهت که منفعتی که مستقیما به خود مربوط است را نفی می کند، بلکه منافع با واسطه نیز، آن را  گاهی غیر ممکن می سازد. در یک دعوای خانوادگی یا بین دوستان و همسایگان، اگر چه مستقیما نقشی نداشته باشید، ممکن است همسر یا برادر یا دوست نزدیک شما یکی از اطراف ماجرا باشد. می دانید حق با او نیست اما گفتن حقیقت، رابطه آینده ی شما را با او در خطر می اندازد. این حقیقتِ به ظاهر ساده، می تواند ریشه ی اصلی، یا یکی از ریشه های اصلیِ بسیاری از ماجراهایی باشد که در اطراف ما می گذرد. اطراف ما نیز شامل خانه، کوچه، شهر یا کشورمان می شود. 
خواه نا خواه ذهن خواننده این نوشتار متوجه ی جریاناتِ موجود کشور می شود ، حتی اگر من در ذهنم تنها یک دعوای ساده ی فامیل را در نظر گرفته باشم. این به خاطر خصوصیت فرمول ها و الگوهاست. درباره ی این که الگو ها چقدرمی توانند مفید و یا مورد سوء استفاده باشند هم باید درآینده با هم حرف بزنیم. اما اکنون مصداق های الگوی بالا را در اطراف خود بجوییم.  چند نفر از ما چقدر می توانیم به این الگوی انصاف پای بند باشیم؟ حق را بگوییم نه فقط زمانی که مربوط به خود ما یا مرتبطین ما می شود یا نفعی ( با واسطه یا بی واسطه) برای ما دارد. اشتباهات خود  واطرافیانمان را بینیم و بپذیریم و برخورد کنیم. 
شما در ماجراهای اجتماعی و سیاسی کشور، چقدر انصاف از گروه های مختلف سراغ دارید؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر