۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

در فضیلت انصاف

هشت ماه  است که قصد کردم  ازاین گوشه دنج  دو سه آشنا پیدا کنم که حرف های یک طلبه ساده را  بخوانند و حرف بزنیم با هم. اما  هر روز که صبر کردم این مملکت آرام نگرفت  و به هرجا که نگاه می کردی دعوای این و آن بود . 
به نظر من، مشکل اصلی این جماعت، نداشتن انصاف است. بالاخره دعوا سر این است که یک چیزهایی سر جای خودش نیست. اگر هم هر چیزی سر جایش باشد می شود عدل . یعنی همان انصاف. اما همین هایی که از هر دو طرف به هم ایراد می گیرند، خودشان هم  درست سر جای خودشان نیستند که بشود به حرفشان تکیه کرد تا جای درست هر جیزی معلوم شود.بنابراین دعوا بین دو طرف نیست بلکه بین چند طرف است و این ها هم هر کدامشان چندین ادعا دارند که بعضی هایش درست است و بعضی هایش نیست. اگر خودشان و طرفدار هایشان انصاف داشتند و حق دیگری را می پذیرفتند و باطل خودشان را رها می کردند، آن وقت دست همه شان حق می ماند و دعوا این گونه نبود که الان هست.  بعضی ها هم هستند که انصاف را یک جور دیگر معنی می کنند. مثلا گاهی اوقات آشتی کردن هیچ تناسبی با انصاف ندارد. همانطور که جویدن خرخره دیگران با انصاف جور در نمی آید.